از قدیم گفتهاند: «هرقدر پول بدی، همانقدر آش میخوری!»
اما آیا واقعاً برای جذب مشتری هم هرچه پول بیشتری بدهیم، مشتری بیشتری هم جذب میکنیم؟
قطعاً اینطور نیست!
خرجکردن بیشتر، لزوماً مشتری و سود بیشتر را در پی ندارد. شما برای حسابوکتاب هزینههایی که در راه جذب مشتری خرج کردید و تعیین سود و زیانتان، باید از شاخصی به نام CAC کمک بگیرید.
در این مقاله یاد میگیرید که هزینه جذب مشتری یا CAC چیست و چطور محاسبه میشود. چند تکنیک ساده را هم معرفی میکنیم که با انجام آنها، میتوانید هزینههایتان را پایین بیاورید.
اگر موافقید، بیایید با این سؤال شروع کنیم که این شاخص دقیقاً چیست و به چه کارتان میآید.
منظور از هزینه جذب مشتری یا همان CAC چیست؟
قبل از هر تعریفی، باید بدانید CAC مخفف چیست.
CAC مخفف عبارت «Customer Acquisition Cost» و به معنی هزینه جذب مشتری است.
شما برای اینکه یک مشتری بالقوه را قانع کنید تا از شما خرید کند، فرایندی را طی میکنید و یکسری اقدامات را انجام میدهید.
به کل این فرایند و کارهایی که شما از همان ابتدا برای جذب مشتری بالقوه تا هدایت و رساندن او به مرحلهٔ خرید انجام میدهید، جذب مشتری (Customer Acquisition) گفته میشود.
حالا تکتک این اقداماتی که برای جذب مشتری انجام میدهید، هزینهای برای شما دارد و
CAC شاخصی است که کل هزینهٔ تبدیل یک لید یا مشتری بالقوه را به مشتری، در یک دورهٔ زمانی مشخص نشان میدهد.
به زبان سادهتر، با محاسبه هزینه جذب مشتری (CAC) میتوانید بفهمید، جذب و تبدیل هر مشتری بالقوه به مشتری (کسی که چیزی میخرد) چقدر برای شما آب خورده است.
CAC یکی از مهمترین شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) است که به شما کمک میکند بازدهی تلاشها و فعالیتهای بازاریابی را اندازه بگیرید. مهمتر از آن، ببینید هزینهای که برای جذب مشتری صرف میکند، آوردهای برای شما داشته و به شما را به اهداف خود نزدیک کرده است یا خیر.
از طرفی، با دانستن مقدار CAC میتوانید با طراحی استراتژیهایی برای کاهش هزینههای جذب، جلوی ضرر و زیان را بگیرید و سود کلیتان را افزایش دهید.
مثلاً اگر بعد از محاسبهٔ آن، متوجه شدید که جذب هر مشتری ۲۰۰ هزار تومن برای شما هزینه داشته است و این مقدار در مقایسه با ارزش طول عمر مشتری (LTV) برای شما زیاد است، میتوانید با ایجاد تغییرات کوچکی، مثل هدفگیری مجدد مخاطبان یا بخشبندی آنها، هزینههای جذب مشتری را کاهش دهید.
هرچه مقدار CAC کمتر باشد، یعنی عملکرد کلی شما در تخصیص پول و منابع هوشمندانهتر و نرخ سود و بازگشت سرمایه بیشتر است.